جدول جو
جدول جو

معنی خانه روشن کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خانه روشن کردن
(بَ خُ سَ بُ دَ)
کنایه از آخر شدن. به انتهاء شدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). معمولاً این مصدر برای به انتهاء رسیدن عمر بکار میرود زیرا شعلۀ شمع و چراغ که پس از آن خاموشی چراغ و شمع است شعله ای است نسبتاً قوی تر. بهتر نمودن حال محتضر و بی فاصله مردن. جان کندن:
با اجاق شاه مردان هر که خصمی میکند
خانه اش را روشنی از خانه روشن کردن است.
واله هروی.
آخر عمر است از آن افزود قدرت ای رقیب
خانه روشن میکند در حالت مردن چراغ.
باقر کاشی (ازآنندراج).
کلبه ام هرگز چراغ از تیره روزیها نداشت
در دم آخر عجب گر خانه را روشن کنم.
کلیم (از آنندراج).
اعتمادی نیست بر عمر تو چون نور چراغ
خانه روشن میکند این است دستور چراغ.
وحید (از آنندراج).
شب جان دادن است ای شمع یکدم خانه روشن کن
بشکراین که بیش از من امید زیستن داری.
ولی دشت بیاضی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خانه روشن کردن
آخر شدن، به ا نتها رسیدن، جان کندن
تصویری از خانه روشن کردن
تصویر خانه روشن کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ خَ نِ دَ)
خانه روفتن. خانه تمیز کردن. خانه پاک کردن
لغت نامه دهخدا
(بَ خِ دَ)
بهتر نموده شدن مریض محتضر. مطاوعه خانه روشن کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا